Tuesday, February 06, 2007

وای خدا انگار تازه داره باورم میشه چه بلایی سرمون اومده.........دلم برای آرین خیلی تنگ شده ..... کاش میشد منم برم پیشش تا ببینمش..... امروز پست مامان کاملیا رو خوندم الآن 3 ساعته که دارم گریه میکنم....هرکاری میکنم گریه ام بند نمیآد......همه این یک سال توی 5 دقیقه اومد جلوی چشمام..... تا حالا سعی کرده بودم به زورم که شده خیلی چیزا رو برای خودم تصور نکنم ولی حالا........ تو عزیز دل ماماااااااانی....تو عسل ماماااااانی تو عشق مامااااانی... اینا داره عین پتک میخوره تو سرم.... آره راست میگه مامانش حتی اگه الکی جولوش گریه میکرد آرین بغض میکرد.....ولی حالا.........امروز یه حس عجیبی دارم حس میکنم دارم یه ذره مامان کاملیای آرینو درک میکنم ......خیلی سخته خیلیییییییی.... خدایا کمکمون کن ....دلم داره میترکه
آرین وقتی می اومد خونه ما و من خونه نبودم میرفته دم در اتاقم میگفته عمه (با فتحه م)..... تو بیمارستان روز جمعه هم آخرین کلمه ای که ازش یادمه همین کلمه بود (عمه).... ولی دفعه بعد که دیدمش دیگه حرف نمیزد حتی نگاه مهربون همیشگیشم نبود ....انگار نگاهش دیگه منو دوست نداشت.....وای خدا کمکم کن....وای خدا کمکمون کن

7 comments:

Anonymous said...

عمه الناز گل ! سلام

خداکنه که خوب باشید همتون

خدا خیلیییییییییییی مهربون به اندازه غمتون صبر می ده ، گفتن طوماری از من و امثال من دردی را دوا نمی کنه ، اما شما وسیع تر از چیزی هستید که بشه به زبون آورد
مامان کاملیا و علی عزیز الان به شما احتیاج دارن

سلامت باشید

Anonymous said...

عمه الناز عزیزم منم الان از وبلاگ آرین عزیز میام با بغضی سنگین.چی میتون بگم که تسکین غمتون باشه..........................................

Anonymous said...

الناز جان :
همینجا نوشتن کلی کمکتون میکنه ادامه بدید ...

Anonymous said...

Elnaz jan..kheyli sakhteh..kheyli ziad..nafase adam band miad az in hame gham..sai kon benevisi ehsasat ro..age nemikhai inja benevisi ke kasi biad va bekhoone va nazar bedeh..roo ye tike kaghaz benevis..ye jayee ke kasi gheyre khodet nabine...geryeh kon..geryeh adam ro aroom mikone va movazebe baradaret va khanoomesh kheyli bash..

Fariba

Anonymous said...

امیدوارم که غم آخرتون باشه. این روزا بیشتر از هرچیزی فکرو ذهنم رو آرین دوست داشتنی به خودش مشغول کرده.با اینکه از طریق وبلاگ دیدمش و یک غریبه ام اما دلم همش پیش شما و مامان و بابای آرین و بقیه نزدیکان آرینه.باخوندن نوشته های مامان آرین خیلی غصه خوردم و اشک ریختم.خدا بهتون صبر بده.از صمیم دل برای همگیتون آرزوی آرامش میکنم

مهدیه

Anonymous said...

Salam Elnaaz aziz;

hich chizi joz gerye o doa taskeen bakhsh nist azizam.

vay ke man ghareebe hamash dar fekr shomam en var donya.

..az vaghti ke neveshtehay Camellia ra khoondam ke dige ashk majalam nemide.

...ey khoda ...che emtahan o gham sakhti..

.Elahi ke khoda baz ham be
shoma azizan aramesh ataa kone......

Marzieh

Anonymous said...

سلام عمه الناز
چی میتونم بگم من خودم عمه یه دختر گل هستم که اندازه یه دنیا دوسش دارم. واقعا تحمل کردن همچین فاجعه ای صبر ایوب میخواد. فقط میتون از خدا براتون صبرو شکیبایی طلب کنم.ایشالا که زودتر بتونی با این مسئله کنار بیایی