آرین حرف زدن یاد گرفته
آرین جونم انگار یاد گرفته حرف بزنه....آخه امروز رفته بودیم پیشش و به وسیله شمعها کلی با هم حرف زدیم ...البته قبلاً هم یکبار به وسیله شمعها با هم بازی کرده بودیم ولی این دفعه کاملاً فرق داشت... آرین به حرفهای من جواب میداد... من کلی توی دلم ازش سوال کردم و اون با روشن نگه داشتن یا خاموش کردن 3 تا شمع که با هم قرار گذاشته بودیم جوابمو داد.... وای خدا دلم براش تنگ شده ..... خیلی خیلی خیلی
از پس خروارها فاصله صدایت میکنم
از پشت دیوار های ضخیم دلتنگی
آیا صدای اشتیاقم را که در لایه لایه قلبم طنین انداز میشود میشنوی؟
تادیروز ساعت زندگی را با طپش قلبم کوک میکردم و امروز...امروز
امروز قلبم با یاد تو امید طپش را هجی می کند.....و تو صدایش را میشنوی
از پشت دیوار های ضخیم دلتنگی
آیا صدای اشتیاقم را که در لایه لایه قلبم طنین انداز میشود میشنوی؟
تادیروز ساعت زندگی را با طپش قلبم کوک میکردم و امروز...امروز
امروز قلبم با یاد تو امید طپش را هجی می کند.....و تو صدایش را میشنوی
3 comments:
Elnaz jan
salam omidvaram k ekhoda be delhay ghamdeede shoma saboori o aramesh
o khoshbakhti ataa kone....
Take care
Marzieh
Amme elnaze aziz:
baratoon doa mikonam
Salam Elnaz joun;
khoobi?che kar mikoni? gahi be yadet hastam va baratoon doa mikonam.
Marzieh
marziehkr@yahoo.com
Post a Comment